فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر کوچولوی من

شب قدر.....

شب های بلند بی عبادت چه کنم؟ طبعم به گناه کرده عادت، چه کنم؟ دوستان همه گویند خدا میبخشد گیریم ببخشد، ز خجالت چه کنم؟   فروزان عزیزم، تو فرشه پاک و معصوم منی..... خدا خیلی دوست داره..... خدا خیلی هواتو داره.... تو هنوز توی این دنیا غرق نشدی..... هنوز قطره ای ناپاکی رو حس نکردی.... هنوز پیش خدا عزیزی..... فرشته کوچک من، برای دل خسته همه دعا کن.... برای دل خسته و تنگ مامانی هم دعا کن.... برای آرامش قلبم دعا کن.....                                   &n...
28 تير 1393

6 ماهگی عسل مامان به روایت تصویر و توضیح!!

  وقتی فروزان خوابش میگیره !!!!!!!!   فروزان به گل و سرسبزی علاقه داره....   البته به خوردنش این لباسشو خودم دوختم .   فروزان و پسر عموش آقا عماد... عماد یه بار گفته بود" فقط فروزان"     روروک فروزان که قبلا معرفی شده .   حالت چشای نازش وقتی خوابش میاد و میخنده.... ای جونم     اصلا علاقه ای به سینه خیز رفتن نداره.....تا میزاریش گریه میکنه منو بگیرید.....الان نگاه به خنده اش نکنید   اینم مدل سینه خیز رفتنشه!!!!!!!!!!     فروزان خانم ...
23 تير 1393

این شبها....

دخترم، فروزان، با اومدن بهار و عید واسه مامان یه عیدی خوب آوردی، بیخوابی شبانه !!!!!! میدونی خانم بلا، حدود 3.5 ماه بود که شبها بیداربودیم و شما نمیخوابیدی. اگر هم مثلا 12 میخوابیدی یه ساعت بعد بیدار میشدی و من پابه پات بیدار بودم و مشغول بازی و گاهی اروم نگه داشتنت. دیدم نمیشه و باید یه کاری بکنم. حسابی برنامه هام ریخته بود به هم . حسابی روزا خسته ام و سردرد امونم بریده بود... خلاصه بردمت دکتر و گفت باید خوابشو تنظیم کنی وگرنه مشکل کم خوابی نداره چون تا ظهر خوابتو میکنی... قبلا هم یه کارایی کرده بودم ولی جواب نداده بود. خلاصه از 20 روز پیش تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده از غروب به بعد نذارم بخوابی.. دو سه شب اول بهت دیفن ...
18 تير 1393

شبهای من با تو

چشمانم در تاریکی این لحظه ها میسوزد. قلبم، قلمم، حتی چینی رویاهایم، در این سکوت فراگیر میشکند.   من می مانم و تو و این سکوت شکننده.   در این شبهای با تو بودن من سرشار از توام، و اما تو، سرشار از ستاره های شب.   تو با ستاره ها میخندی و من از لبخند تو. تو با ترانه میخوابی و من با صدای نفس تو. تو در پی عروسک هایت و من در پی دستان سرد تو. تو در رویای فردا و من نگران رویای تو.   دخترک من؛ آسوده بخواب که سیاهی شبها را تنگ در مشت گرفته ام.     ...
14 تير 1393

برای تو مینویسم....

دخترک شعرهای من برگشته. دخترک قصه های من برگشته.....   دخترک ترانه می خواند. دوباره می خندد و چشمانش غرق نور می شود.   دوباره می خواند، شعرهایش نگاهش قلبش را. اینبار برای تو و فقط تو می خواند.   دختر نازم، قبلا واسه دل خودم مینوشتم تا اینکه ازدواج کردم و از تکامل افتادم . ولی حالا برای تو و فقط تو مینویسم. ...
10 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 5

دختر مامان ماه قبل نشستن  رو شروع کرده و هر روز بهتر و بیشتر میشینه. قربونت بره مامانی . اینم اولین نشستنهای دخملی..........     قربونت برم عزیزکم که وقتی عکس میگیرم زل میزنی به مامانی.... البته گاهی گوشی رو میخوای .     اینجا طبق معمول دنبال چیزیه که بزاره توی دهنش....ولی چیزی گیرش نیومد دخترم .     ...
5 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 4

الان چند روزه روروک رو بیرون اوردم تا با نشستن داخلش سرگرم بشه. یه کم بازی میکنه و بعدش خسته میشه و میگه منو دربیاریییییییییییین .     الان دیگه حسابی مشغول خوردن شصت پاهاش میشه ولی نتونستم ازش عکس خوبی بگیرم چون تا میام عکس بندازم پاهاشو ول میکنه و گوشی رو میخواد . بهترین عکسم همین بود......     و البته شیشه جویدنش. قبلا هر از گاهی که کار داشتم و نبودم خانم گل با شیشه شیر میخوردن ولی الان یه ماهه که نمگیره و فقط سر شیشه رو میجویه. اگه شیشه رو بگیره بد نیست یعضی وقتها که نیستم لازم میشه.     فروزان به آویز بالای تختش هم علاقه داره...       ...
2 تير 1393

اندر احوالات فروزان گلی 3

علاقه عروسک مامان به بطری!!!!!!!                                           دیشب بطری رو پایین پاهاش انداخته بود و با هنرمندی تمام با دو تا پاهاش بطری رو بلند کرد و رسوند به دستاش .... واسه اولین بار بود میدیدم با پاهاش چیزی رو بلند میکنه .               و البته علاقه عروسک من به خوردن تشک تعویضش........تا میذارمش شروع میکنه .     یه روز من و دخملی بیرون بودیم و  واسه اولین بار...
2 تير 1393
1